کد مطلب:277013 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:172

پیدایش دو گروه مختلف قبل از ظهور
همانگونه كه در ابتدا حدیث ملاحظه فرمودید، نخست مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام به برخی از علائم قیام حضرت مهدی علیه السلام اشاره نموده و سپس به پیدایش دو گروه مختلف، در دو سرزمین جداگانه كه از نظر فكر و اندیشه با هم تباین كلی دارند خبر داده است.

گروه اول، كسانی هستند كه در «سواد كوفه» یعنی: در عراق پیدا می شوند و سركرده ی آنها مردی سیاه چهره و سیاه دل و بی دین و ناپاك است كه در دامن مادرانی بدكار و زناكار بزرگ شده و از بدترین نسلهاست و مردم را به جنگ یكی از فرزندان امیرالمؤمنین علیه السلام (كه البته نام او در حدیث مذكور با صراحت ذكر نشده) دعوت می كند و او با اتباع و یاران و پیروان خود، و حزب و دار و دسته اش (چنانكه حدیث می گوید) برای جباران زمین فتنه انگیزند و آلت دست بیگانگان و دست نشانده ی اجانب می باشند كه تمام فتنه ها و آشوبها و جنگ و خونریزیها و فشارهائی كه از طرف بیگانگان بر امت مسلمان تحمیل می شود به وسیله ی این گروه انجام می پذیرد.

و گروه دوم: كسانی هستند كه در ایران پیدا می شوند، و اینان مردمانی مؤمن متدین و خداپرستند كه به دین و مذهب پناه برده و اجبارا به جنگ كشیده می شوند و بزرگشان هم مردی است كه: (نام او نام پیغمبری) است و این جمعیت به تعبیر امیرالمؤمنین علیه السلام فقراء و تهیدستان شیعه ی علی علیه السلام می باشند كه با عزمی راسخ، و دلی سرشار از عشق و علاقه ی به (الله) ولی با كراهت و عدم تمایل به جنگ با اعتماد به نفس و قلبی مملو از ایمان مردانه می جنگند و در این جنگ پیروز می شوند، و رسوائی و شكست از آن دشمنان آنهاست.با این توضیح، با توجه به اینكه حضرت امیر علیه السلام در ابتداء حدیث، پیدایش این دو گروه را از علائم قیام (قائم آل محمد صلی الله علیه و آله) دانسته است جای شك نیست كه كسی با



[ صفحه 445]



خود خیال كند و بگوید: این حدیث، و اینگونه وقایع و حوادث، مربوط به دوران حكومت جائرانه ی «بنی العباس» و انقراض سلطنت آنهاست، چه آنكه: اولا- حوادث گذشته، و رویدادهایی كه در زمان خلافت بنی العباس و دوران انقراض خلافت آنان روی داده است مطابق روایات وارده ی از معصومین علیهم السلام از علائم ظهور است نه از علائم قیام و حال آنكه در این حدیث می بینیم: امیرالمؤمنین علیهم السلام فرموده است: «قائم علیه السلام قیام نمی كند تا اینكه چشم دنیا شكافته شده و اوضاعش پریشان و آشفته گردد، و گروهی كه از دین و ایمان بهره ای ندارند در سرزمین (عراق) پیدا شوند».

و ثانیا- از این مطلب كه بگذریم (چنانكه در بخش اول كتاب گفتیم) در بسیاری از اخبار اهل بیت علیهم السلام كه در مورد قیام حضرت مهدی علیه السلام آمده است روایاتی وجود دارد كه دولت بنی العباس پس از انقراض، بار دیگر تجدید می شود و آنها بوسیله ی (هاشمی خراسانی) و (سفیانی) نیست و نابود می گردند. و اینك برای اثبات این مطلب به سه حدیث كه در این زمینه آمده است اشاره می كنیم.

1- جابر گوید: حضرت امام محمدباقر علیه السلام فرمود: در پایان حكومت بنی عباس خود را حفظ كنید (و یا متوقع فرج باشید) زیرا بنی عباس شیعیان ما را خواهند گزید، در پایان حكومت آنها علامتهائی هست كه از شعله های آتش گدازنده تر است. [1] .

2- علی بن ابی حمزه گوید: در فاصله ی بین مكه و مدینه، رفیق راه موسی بن جعفر علیه السلام بودم، روزی كه به من فرمود: ای علی بن حمزه! اگر همه آسمانها و زمین بر بنی عباس خروج كنند، زمین از خون همه ی آنها سیراب می شود، تا اینكه «سفیانی» خروج كند من به حضرتش عرض كردم: آقای من كار سفیانی از حتمیات است؟ فرمود: آری، سپس اندكی سر بزیر افكند و آنگاه سر برداشت و فرمود: حكومت بنی عباس (همه اش) حیله و نیرنگ است. آنچنان از میان می رود تا آنجا كه می گویند چیزی از آن باقی نمانده است، و سپس نوسازی می شود تا آنجا گفته می شود چیزی بر آن نگذشته است. [2] .

3- حسن بن جهم می گوید: به حضرت امام رضا علیه السلام، عرض كردم خداوند حال شما



[ صفحه 446]



را به صلاح گردان د، آنان می گویند: ((یعنی مخالفین) سفیانی در حالی قیام می كند كه بساط سلطنت بنی عباس برچیده شده باشد حضرت فرمود: آنها دروغ می گویند «سفیانی» در حالی قیام می كند كه هنوز سلطنت «بنی عباس» پابرجاست). [3] .

تذكر:

ظاهرا مقصود از «بنی عباس» در اینگونه احادیث حكومتهای جور و دولتهای جابر و ستمكاری است كه در «عراق» و بغداد حكومت می كنند و بر جان و مال و نوامیس مردم مسلمان عراق تسلط دارند و احتمال هم می رود چنانكه سابقا گفتیم سفیانی متعدد باشد و یا آنكه در واقع مقصود حدیث از نوسازی حكومت بنی العباس، همان تجدید دولت آنها در عراق و بغداد بوده، و با خروج سفیانی و حمله ی به بغداد و هجوم خراسانی به «عراق» این طایفه، نابود گردند.

یك نكته ی مهم:

در اینجا نكته ای درباره ی نام فرمانروای «ایرانیان» به نظر می رسد كه تذكر آن لازم است و آن نكته این است كه: عبارت متن عربی حدیث در كتاب «بحارالانوار» تألیف مرحوم علامه ی مجلسی (ره) در جلد 52 صفحه ی 227-226 طبع جدید، كه در سال 1398 هجری قمری بچاپ رسیده چنین است (یقدمهم رجل من همدان، اسمه (علی) اسم النبی صلی الله علیه و آله).

یعنی: بزرگشان مردی است از «همدان» همنام با پیغمبر صلی الله علیه و آله كه در این صورت مفهوم این جمله، این می شود كه: نام فرمانروای (ایرانیان) كه رهبری جنگ را به عهده دارد و سپاهیان را از «ایران» علیه دشمن، هدایت می كند، نامش، نام پیغمبر اسلام است در صورتی كه چنین نیست.

زیرا: آنچه از بیشتر روایات وارده، درباره ی رهبر نهضت و قائد عظیم انقلابی این كشور مستفاد می شود این است كه: نام او نام پیغمبری است. و گویا مصحح كتاب



[ صفحه 447]



(بحارالانوار) چون در این روایت به كلمه ی (النبی) برخورد نموده اند، گمان كرده اند كه مراد از جمله ی (اسمه علی اسم النبی) یعنی: نام او همنام با پیغمبر است، مقصود، نام پیغمبر اسلام است، و لذا در كنار كلمه ی (النبی) یك كلمه ی «ص» گذارده اند. در حالی كه شواهدی در دست است كه نشان می دهند در نسخه های چاپی قدیم كتاب «بحار» گویا كلمه ی «ص» وجود نداشته است. دلیل این گفتار آن است كه: دركتاب «بشارةالاسلام» تألیف مرحوم كاظمی كه در حدود 69 سال پیش نوشته شده و حدیث مذكور را بتمامه، از كتاب «بحارالانوار» نقل نموده، تنها به ذكر جمله ی (اسمه علی اسم النبی) اكتفا نموده و در كنار كلمه ی «النبی» كلمه ی «ص» كه منظور از آن صلی الله علیه و آله باشد، وجود ندارد. [4] .

مؤید دیگر:

ضمنا ناگفته نماند كه عین حدیث سابق الذكر را، دانشمند محترم جناب ثقه ی المحدثین، آقای شیخ ذبیح الله محلاتی در كتاب «اخبار غیبیه» یا «كشف المغیبات» كه در سال 1335 هجری شمسی به چاپ رسیده است در صفحه ی 254 از كتاب «بحارالانوار» بطور خلاصه نقل نموده و عبارت عربی حدیث را درباره ی فرمانروای، «ایرانیان» اینگونه به فارسی ترجمه نموده است.

«بزرگشان مردی است از اهل همدان، مستوی الخلقه خوش خلق، رنگش تر و تازه، مژگانش بسیار، گردنش پهن، مویش كم، بیخ دندانش از هم جدا، چون سوار شود به بدری ماند كه از زیر ابر دیده شود، «نامش نام پیغمبری است» منعوت و موصوف، لشكرش جمعی باشند بهترین جماعات در تصدیق دین خدا و خضوع و خشوع، بر دشمنان ظفر یابند و آنها را هلاك نمایند». [5] .

بنابراین اگر ما بخواهیم فاصله ی زمانی بین این ترجمه و چاپ جدید «بحارالانوار» را بدقت ارزیابی كنیم، درست در حدود 21 سال فاصله خواهد بود و از اینجا فهمیده می شود كه در چاپهای قدیم و قبلی «بحارالانوار» كه با دقت و بررسی علامه ی مجلسی -علیه الرحمه- و غور و نكته سنجیهای وی در اخبار و آثار اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام



[ صفحه 448]



و با در دست داشتن نسخه های كتابهای متعدد و گوناگون صورت گرفته است، در كنار كلمه ی (النبی) صلی الله علیه و آله وجود نداشته است.

و بهمین لحاظ هم بوده است كه صاحب كتاب «اخبار غیبیه» همانگونه كه ملاحظه فرمودید: اسمه (علی) اسم النبی را كه در نسخه ی قدیم بحار بوده است بعنوان «نامش، نام پیغمبری است» ترجمه نموده اند.

اما افراد دیگری كه حدیث مورد بحث را به مناسبتی در كتابهای خود آورده و یا احیانا برخی از كتب حدیث را ترجمه كرده اند، از این نكته ی بسیار دقیق و مهم، غفلت ورزیده و بدون توجه (البته بدون اینكه كوچكترین مسامحه و قصوری در ترجمه ی حدیث روا داشته باشند) جمله ی، اسمه علی اسم النبی را اینگونه ترجمه كرده اند كه نام وی، نام پیغمبر است.

و ظاهرا علت اینگونه ترجمه ها، اختلاف الفاظ روایات در كتابها بوده است. و لذا برخی از نویسندگان جمله ی عربی (اسمه علی اسم النبی) را به این صورت ترجمه كرده اند كه: (بزرگشان مردی است از اهل همدان، اسم وی با اسم پیغمبر صلی الله علیه و آله) و خیلی سهل و آسان بدون اینكه تحقیقی در این باره انجام دهند از این مطلب مهم و پراهمیت گذشته اند.

ولی بهرحال، ظاهرا حقیقت همان است كه ما گفتیم و جمله ی (اسمه علی اسم النبی) در نسخه های پیشین «بحار» بدون ذكر كلمه ی «ص» بوده است، و از اینرو به نظر قاصر نویسنده ی این سطور، ترجمه دانشمند محترم آقای محلاتی است از هر جهت قابل تقدیر و از همه ترجمه های دیگر بهتر و صحیح تر و عمیقتر است زیرا:

اولا- همانگونه كه قبلا اشاره كردیم، روایت ابوبصیر از امام صادق علیه السلام دلالت دارد كه سید بزرگواری پیش از ظهور حضرت مهدی علیه السلام، حكومت می كند و مردم را متوجه تقوا و پرهیزكاری می نماید.

و ثانیا- جمله ی: اسمه علی اسم النبی، ظاهرا اشاره به نام همان سید است. و لذاست كه امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: لشكرش بهترین جمعیتهایی هستند كه بدین خدا متدین گشته و به آن تقرب جسته اند.

و ثالثا- اینكه: هیچ مانعی ندارد كه سید مزبور، اصالتا از موقعی كه آباء و اجداد



[ صفحه 449]



گرامش به ایران آمده اند از همدان و پرورش یافته ی آن محیط بوده و یا اینكه ارتش و سپاه و لشكر را از همان منطقه تجهیز كرده و انقلابیون را از همان غرب كشور برای جنگ با دشمن اعزام كند.

و جالب اینكه: آنچه در حدیث آمده است، یقدمهم رجل من همدان است یعنی: آن كس كه جنگجویان متدین و تهیدستان شیعه ی علی علیه السلام را در جنگ رهبری می نماید از این منطقه آنها را به جنگ با دشمن گسیل می دارد نه اینكه اهل همدان باشد و بطوری كه ملاحظه فرمودید كلمه ی (اهل) در روایت نیامده است بلكه آنچه در روایت ذكر شده عبارت «رجل من همدان» است. و این عبارت ابهام دارد. و معلوم نیست كه آیا او اهل همدان است یا اینكه جنگ و سپاهیان را از انجا هدایت می كند.

ولی از جمله ی دیگر حدیث، كه حضرت فرموده است: (وای بر پیروان فرزندان عباس از جنگی كه در فاصله ی بین نهاوند و دینور، روی می دهد) چنین استفاده می شود كه سركوبی نهائی دشمن از منطقه ی غرب كشور صورت خواهد گرفت. و البته خداوند داناتر و آگاه تر است.

بهر صورت، نتیجه ای كه از مجموع گفتار گذشته به دست می آید این است كه: آن كس كه در این جنگ پیروز و غالب، و برنده و فاتح است، و دشمنان ایران و متجاوزان به كشور را نیست و نابود می كند و آنان را بروز سیاه می نشاند، هر كس كه باشد مطابق تحقیقاتی كه به عمل آمد نامش نام پیغمبری است. و مردی است بسیار شجاع، نیرومند با ایمان، ثابت قدم جلیل القدر، رفیع المنزله و سابقه دار كه در بین مردم شهرت و محبوبیت فراوان دارد، و همه ی اینها نكات مثبتی است كه ازكلمه ی (یقدمهم) یعنی: آنها را رهبری می كند استفاده می شود.

چه آنكه كلمه ی (قدم) كه (یقدم) فعل مضارع از آن مشتق شده است گاهی به معنی (سابقه) است چنانكه گفته می شود (لفلان قدم فی الاسلام، او قدم فی الحرب) یعنی فلان كس در اسلام یا در جنگ سابقه دارد.

و گاهی بمعنی مقام و منزلت است، چنانكه در آیه ی شریفه: (و بشر الذین آمنوا ان



[ صفحه 450]



لهم قدم صدق عند ربهم) [6] یعنی: و بشارت ده كسانی را كه ایمان آورده اند كه در نزد پروردگار خود منزلتی صادقانه دارند، همین معنا مراد است. و مقصود از (قدم صدق) مقام ارجمند واقعی، و پاداش حقیقی است.

و گاهی هم به معنای «پیشوا» و رهبر است. چنانكه در روایات متعددی كه در تفاسیر شیعه و سنی در ذیل آیه ی شریفه ی (و بشر الذین آمنوا) وارده شده، و قدم صدق را به شخص پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و یا ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام تفسیر نموده، و مؤید همین معنا است. [7] .

كوتاه سخن آنكه، اگر ما بخواهیم واقعیات را بپذیریم، و در صدد بهانه جوئی و اشكال تراشی نباشیم، و با حقایق مسلم، عناد و لجاجت نداشته باشیم و به دنبال تضعیف این روایت یا رد آن حدیث نباشیم و راه را بر خود نبندیم، مسلم است كه جمله ی (اسمه علی اسم النبی) در حدیث فوق الذكر اشاره به نام یك شخصیت بزرگ سیاسی اجتماعی و دینی است كه او رهبری تهیدستان شیعه ی علی علیه السلام را به عهده دارد و در نتیجه، دشمن را به شكست می كشاند و جز خواری و سرشكستگی چیزی برای آنان باقی نمی گذارد.

البته ناگفته نماند كه جمله ی: «اسمه علی اسم النبی» كه در متن عربی حدیث آمده، و معنای آن این است كه: (نامش نام پیغمبری است، و یا اینكه: نامش همنام با پیامبر صلی الله علیه و آله است)، اندكی ابهام دارد.

پس اگر عبارت اول درست باشد، ظاهرش آن است كه آن جمله به نام و نشان «سیدحسینی» نخستین رهبر زمینه ساز، اشاره دارد. و اگر عبارت دوم صحیح باشد معنایش آن است كه جمله ی مزبور، به نام «سیدحسنی» یعنی همان سیدحسنی معروف، و یا نام واقعی فرمانده سپاه او كه «شعیب بن صالح» خوانده می شود، اشاره دارد. زیرا چنانكه از بعضی روایات استفاده می شود نام «سیدحسنی» و یا نام فرمانده سپاه او «محمد» می باشد. و العلم عندالله.



[ صفحه 451]




[1] اعلام الوري ص 456 چاپ اسلاميه، طبع سوم.

[2] غيبت نعماني ص 302.

[3] غيبت نعماني، ص 303 ح 11.

[4] براي اطمينان بيشتر به كتاب «بشارةالاسلام» ص 38 طبع مؤسسه اهل بيت مراجعه فرمائيد.

[5] اخبار غيبيه يا كشف المغيبات ص 254 چاپ سال 1335 هجري شمسي.

[6] آيه ي 2- سوره ي يونس.

[7] براي اطلاع بيشتر دراين مورد به كتب لغت مانند- مجمع البحرين لسان العرب نهاية ابن اثير، ماده ي (قدم) برهان ج 2 ص 177 و تفسير فزطبي ج 8 ص 306 طبع مصر مراجعه فرمائيد.